عسلعسل، تا این لحظه: 18 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
الین خواهریالین خواهری، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

*شیطونی های دخترونه*

سلام عزیزان

اینجا وبلاگ منه دوستان

پریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/خیلی خوشحالم چون دوباره بعد بیش از ده ماه افتتاحش کردمپریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/

اینجا من خاطرات با پستی و بلندی هاش رو میزارم

شاید هم شما بزرگترا به یاد خاطرات خودتون تو این دوران بیوفتید

یا متوجه شین که چه چیزی باعث ناراحتی ماها میشه

خلاصه لایک و کامنت یادتون نره

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

where R U

you dont know but i , always, all the days and nights come to see you trough the window. and luckily, i some times can see you from your window . isnt is awsome? yes , you can see me and you do too but it seems like it just doesnt change anything... But why ... iam tired of this play ground IWontWinYourHeart OMG why did i in the hell dreamed about you last night? your house is in front of mine and i came to your house when i was little... but i just dont remember which floor you live. well i think you live in third floor , like me . but i dreamed that you lived in first and that was funny cause i know you live in third ...
27 مهر 1397

life is full of dreams

life is full of dreams. Everyone has some big dreams besides their dream for their future job. Like me , i like to be a medicine maker in the future but boy , i have an another hope , i want to travel around the world and i wanna make it come true. what is yours? if i choose my first country for traveling, i 100 percent will choose England.  then , ill go to London and to the Hide park. oh i really really want to go there and see the statues. its my dream vacation. how about you? if you can speak English, please answer English.  Mostly i want to travel around the world with an amazing partner.  ...
26 مهر 1397

پاییز ای پاییز سلااام

گوش کن صدای نفس های پاییز می آید نگرانی هایت را از برگ های درختان آویزان کن چند روز دیگر می ریزند دلم خون شد از این افسرده پاییز از این افسرده پاییز غم انگیز غروبی سخت محنت بار دارد همه درد است و با دل کار دارد توجه توجه لطفا تا آخر بخوانید و نظر بگذارید وگرنه امیدوارم پاییزتان مثل تابستان بگذرد همین آخ که چقدر دلم برای پاییز تنگ شده بود . من خیلی پاییز رو دوست دارم حالا اونقدری که شعر بالایی میگه غم انگیز نیست میدونید چیشد که خواستم درباره پاییز بنویسم؟خب ما تو مازندران زندگی می کنیم و پاییز همیشه بارون های سنگین و زمستون ها بعضی...
13 مهر 1397

شعر طنز ریاضی

از جمع من تا ضرب تو راهی بجز تفریق نیست دلخوش به مجذورم مکن اینجا مگر تقسیم نیست به رادیکال عشق بیا تا بشکند توان من گر 2 شود مجذور 4  پس چه شود توان آن؟ آخ 4 اگر عاشق شوی حتما توان را میشکنی با جذر حاصل میکنی چیزی شبیه عاشقی چون آن چه است عشق در جهان آن همان ریاضی ماست گر تو شدی گمراه و گیج  در میان این امتحان گریه مکن میان آن وقتی تقلب هست راه آن   نویسنده = همون نویسنده وبلاگ   ...
11 مهر 1397

مکالمه من به انگیلیسی به درخواست یه نینی وبلاگی عزیز ادامه پست قبل

این مکالمه به صورت انگیلیسی بوده و اگر بلد نیستید می توانید ترجمه کنید یا از من بپرسید . امیدوارم لذت ببرید. البته این مکالمه خیلی کلمات ساده داره و قابل فهمه ?ME : Excuse me . where is the sauce ?The Girl : what kind of it .ME : ketchup sauce please   ?Girl :  Come with me. How old are you Me : I,m 13 ?Girl : where are you from .Me : I,m from Iran ????Girl : Iran ?Me : yeah. Where are you from .Girl : I,m from Antalya .Me : oh ( after she gave me the sauce. i mean finally ) ?Girl : That,s enough .Me : yeah yes Thank y...
30 شهريور 1397

گفتگوی من با یه خارجی تو آنتالیا

ما همین آخرای مرداد امسال رفتیم ترکیه آنتالیا. تو هتل تو سالن غذاخوری بودیم و خیلی شلوغ بود و کلی روسی بودن تو هتل همه بور بودن. البته منم بورم موهام قهوه ایه. درسته که خیلی با خارجیا اونجا حرف زدم و انگیلیسیم فوله ولی این یکی مکالمه خاصه. از میز پاشدم رفتم سس بزنم به سیب زمینیم نمیدونستم از کجا باید بگیرم. از خانومه که اونجا کار میکرد و راهنمایی میکرد ( گارسون نبود ) پرسیدم ( همه مکالمه به انگیلیسیه ) ببخشید باید از کجا سس بگیرم گفت چه نوعی منم گفتم کچاب . دست گذاشت رو کمرم و همراهیم کرد سمت سس ها.    تو راه ازم پرسید چند سالته منم گفتم 13 . گفت اهل کجایی گفتم ایران . گفت با تعجب و سوالی ایران؟؟ گفتم بله و بر...
28 شهريور 1397

سوتی های خنده دار مدرسه

یه بار تو کلاس علوم نشسته بودیم و معلم داشت رو به تخته درس می داد. هی مینوشت و بعد روش رو به سمت ما میکرد توضیح می داد . دوست منم که پشت سر ما نشسته بود داشت با موهای من که بلنده و پایین بسته بود از زیر مقنعه مدرسه بازی می کرد . ( من و دوستم میز سوم می نشستیم و پارسال بود یعنی وقتی که کلاس هفتم بودم چون الان دارم میرم هشتم ) معلم هم که همینطور درس می داد . خب ما هم سر کلاس هی یواشکی شیطونی میکردیم ولی هیچوقت نمره کم نمیگرفتیم. منم که معدلم 20 شد.  از اونطرف هم با اون دستش پشتم رو فشار میداد که مثلا خستگیم در بره   ( عجب دوستایی داریم ما) منم اومدم یواش بهش بگم پایین تر رو ماساز بده یه دفعه کش موم رو کشید و یه صدا...
28 شهريور 1397